معنی از استخوان های فرد جمجمه

واژه پیشنهادی

فارسی به عربی

جمجمه

جمجمه، مغلاه


فرد

شاذ، شخص، فرد، فرید

فرهنگ معین

جمجمه

(جُ جُ مِ) [ع. جمجمه] (اِ.) کاسه سر.

فرهنگ واژه‌های فارسی سره

جمجمه

استخوان سر

فرهنگ عمید

جمجمه

(زیست‌شناسی) محفظۀ سر مهره‌داران که در انسان از هشت تکه استخوان متصل‌به‌هم تشکیل شده و مغز سر در آن جا دارد،
[قدیمی] چاهی که در شوره‌زار کنده شود،

سخن گفتن به‌طور مبهم،
[مجاز] صدای پای اسبان،

گویش مازندرانی

جمجمه

چشمه ی پر از آب، غلغل کننده، سینه ریز، چشمه ای در حوالی...

فرهنگ فارسی هوشیار

جمجمه

کاسه سر یا استخوانی که در آن دماغ است، نوعی از پیمانه

معادل ابجد

از استخوان های فرد جمجمه

1517

عبارت های مشابه

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری